مردهٔ مرده، ته گور دراز به دراز خوابیده باشی؛ مشت مشت، بیل بیل خاک
رویات بریزند؛ بعد، شادی مبهمی در دلات موج بزند که به پایان رسید تمام
آن حقارتها؛ لرزیدنها؛ از ته دل از خود بریدنها؛ پیمان بستنها،
شکستنها؛ گریستنها؛ دلبستنها، گسستنها؛ به دست آوردنها، از دست
دادنها؛ …
وای اگر آن داسبهدست خوش قد و بالا نبود چه عذاب مکرری میشد، زندهگی.
tacharaa.wordpress.com